موضوع: "بدون موضوع"

صولت حیدری

نوشته شده توسطیادگاری 17ام مهر, 1394


خطیب موقت نماز جمعه تهران گفت: پدران آل‌سعود آمریکا و انگلیس


هستند، آل سعود خودشان کاره‌ای نیستند و هم قبله اول و هم قبله


دوم ما را در اختیار صهیونیست‌ها قرار دادند.


به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم


صدیقی خطیب موقت نماز جمعه این هفته تهران ضمن گرامیداشت هفته


نیروی انتظامی گفت: امیدواریم تمهیداتی پیش آید که نیروی انتظامی چون


پیشانی نظام است روزبه‌روز اقتدار بیشتری پیدا کند و انشالله خداوند متعال


این نیرو را بیش از پیش موفق کند.


وی با اشاره به فاجعه منا و کشتار مسلمانان در این فاجعه گفت: فاجعه منا


حقا یک جراحتی بود که آل‌سعود بر دل مسلمانان وارد کرد و این درد به زودی


التیام نخواهد یافت. آل‌سعود قبلا مکرر از این دست بی‌کفایتی‌ها داشته ولی


ابعاد این حادثه وسیع‌تر بوده است.


صدیقی تاکید کرد: گفته شده با اطمینان که آمار تلفات بیش از 5 هزار نفر است


ولی خباثت آل‌سعود نگذاشت حضور رسانه‌ای باشد و آمارها را پنهان کردند.


وزیر بهداشت خودشان را هم به خاطر دادن آمارهای بد برکنار کردند.


وی اظهار داشت: فاجعه منا بسیار دردناک و ناراحت‌کننده است و جا دارد که


آدم بانیان آن را لعنت کند و به غیرتمندان جهان اسلام بگوید تا به کی می‌خواهند


صبر کنند و تا به کی بناست وضعیت اینگونه بماند که مدیریت خانه خدا در دست


کسانی باشد که اعتقادی به آن ندارند.


خطیب نماز جمعه این هفته تهران افزود: پدران آل‌سعود آمریکا و انگلیس هستند.


اینها خودشان کاره‌ای نیستند و هم قبله اول و هم قبله دوم ما را در اختیار


صهیونیست‌ها قرار دادند. اینها ماموریت جنگ نیابتی با یمن مظلوم را دارند و


زورشان به هیچ کسی نمی‌رسد. تضادی با صهیونیست و استکبار ندارند.


صدیقی اضافه کرد: اینها می‌خواهند اسلام را بد جلوه دهند و ماموریت دوم


آنها این است که مسلمان‌کشی کنند. نیروهای آنها برای امنیت حجاج آمادگی


نداشتند. آنچه برایشان مهم است این است که به یمن حمله کنند و تمرکزی


برای برگزاری مراسم حج نداشتند. اهتمامی هم برای این موضوع وجود ندارد.


وی تصریح کرد: رژیم آل‌سعود برای برگزاری مراسم حج از نیروهای مجرب استفاده


نکرد. مطالعه‌ای هم نداشتند از تجربه کشورهای دیگر هم نخواستند استفاده کنند.


نیروهای آنها مرد بحران نیستند و هرگز آمادگی مقابله با بحران را نداشتند.


صدیقی در ادامه با اشاره به کمیته حقیقت‌یاب برای بررسی فاجعه منا تاکید کرد:


احتمال عمدی بودن این قضیه هم وجود دارد. راه را بستند و حاجیان را در تنگنا


قرار دادند و یک اصطحکاک طبیعی به وجود آمد. وقتی هم که حادثه به وقوع


پیوست نیروهای امداد و نیروهای پلیس وجود نداشتند.


خطیب جمعه تهران اظهار داشت: اگر یک مگس خلاف جهت آل‌سعود حرکت کند


نیروهای این رژیم مانند عقاب سر آن می‌ریزند ولی حاجیان در مقابل چشمان


آنها کشته شدند و توجهی به آنها نشد.


وی افزود: آنها با پوتین و چکمه روی مجروحین که برخی زنده و برخی مرده بودند


حرکت کردند و با پوتین به سر آنها می‌کوبیدند. برخی‌ها در بین حادثه‌دیدگان زنده


بودند ولی مدیریت نادرست آنها باعث کشته شدن این حاجیان شد. آنها اهانت


و هتک حرمت کردند. احترام حج حاجی را از بین بردند که نفرین و لعنت بر آنها باد.


صدیقی اظهار داشت: از سازمان ملل شورای امنیت و کنفرانس اسلامی تاکنون


معجزه‌ای جز ضعیف‌کشی ندیده‌ایم. اینها از آل‌سعود کودک کش حمایت می‌کنند


و نباید از آنها توقعی داشت اما از مسئولان خودمان توقع داریم برخورد قاطع و


جدی با این مسئله داشته باشند و از برخوردهای تعارفی بپرهیزند و برای ایجاد


کمیته حقیقت‌یاب تلاش کنند.


وی خاطرنشان کرد:اگر صولت حیدری فرزند حیدر کرار نبود که در جمع نظامیان

صفحات: 1· 2

گل پرور

نوشته شده توسطیادگاری 29ام شهریور, 1394


 یکی از تعبیرهایی که در روایات محمد و ال محمد درباره ی


شما خواهران آمده اینکه شما ریحانه اید.


“المراة ریحانه لیست بقهرمانه “دراین سن شما را تعبیر گل


کردند.


از خوش سلیقگی خانم قیاسی است که گلها را از اولی که


هنوز آفت زده نشدند گرفتند. برای سربازی امام عصر اگر


بتوانند از کلاس اول با روش ال عصمت رشد کنند بهتر است


شما گل های تازه ی آفت نزده را انتخاب فرمودند ،بسیار کار


نیک است، از اول جوانی آمدید خادم حضرت زهرا شوید.


راه و روش فاطمه ی کبری سلام الله علیها را یاد بگیرید و


بعد به دیگران منتقل بفرمایید.


قدر بدانید این توفیق نصیب هرکس نمی شود ،خیلی در ایران


همسن و سال شما هستند،آنها هم گل بودند اما مسیرشان


عوض شد،تبلیغات سوء آنها را منحرف کرد.


این گلهای شیعه امیرالمومنین  علیه السلام چرا بدشدند؟


آنها هم پدر خوب مادر خوب داشتند،اما در جریان هایی که


قرار گرفتند آفت زده شدند.


شاکر خدا باشید که کاری کرد هر روز که وارد می شوید مقداری


از روش محمد و آل محمدرا یاد بگیرید.


امابدانید وقتی که آل عصمت شما راگل تعبیر فرموده باشد


گل در عین لطافتش ،درعین معطر بودنش آفت زیاد دارد.


“قسمتی از سخنان استاد زهرایی در جمع طلبه های دوست داشتنی سیکل”



دستهایت را بر دار....

نوشته شده توسطیادگاری 6ام خرداد, 1394

 

 

شیخ مرتضی زاهد رحمة الله علیه می فرمود:


“من به این دلیل در این دنیا هیچ غم و غصه ای ندارم 

که یک دوست و رفیقی دارم که هر چه نیاز داشتم برایم

فراهم کرده است.

من هر کاری که داشته باشم او مرا لنگ نمی گذارد و تا به

حال هر چه از این دوست خواسته ام برای من انجام داده 

است؛هر چه خواسته ام.

این دوستی که هر چه از او خواسته ام برایم فراهم کرده

است،خداست، او خداست…. ما دست هایمان را گذاشته ایم

بر روی چشم هایمان و می گوییم چرا خدا را نمی بینیم؟!

یکی نیست به ما بگوید دستهایت را از روی چشمهایت بر دار

و بعد ببین آیا عالم را خالی از خداوند می توانی ببینی؟!

کتاب شیخ مرتضی زاهد،صص 218-159

حتی اگر 18 تومان باشد....

نوشته شده توسطیادگاری 29ام فروردین, 1394



“یکی ازعالمان شهرتهران نقل میکند:درنجف اشرف طلبه بودم.


خبراوردندکه پدرت فوت کرده<وچون ازعلما بوده> جنازه اورابه


نجف آوردندو اورا دفن کردیم.


چندروزی ازدفن او گذشته بودکه درعالم خواب به حضورپدرم


رسیدم ودیدم ناراحت است ،تعجب کردم که چرا کسی که


هفتاد سال راه دین را رفته باید ناراحت باشد پرسیدم :چراشما


را بی نشاط می بینم؟


گفت:من هجده تومان به مشهدی تقی نعلبند بدهکارم، مرا


گرفته اند و نمی گذارند به سر جایم بروم.


ازخواب بیدارشدم نامه ای به برادرانم نوشتم که ببینند این


مشهدی تقی نعلبند کیست؟و آیا پدرمان به او بدهکار بوده


یا نه؟مدتی بعد جواب نامه آمد که ما نزد مشهدی تقی نعلبند


رفتیم و گفتیم:چیزی از پدر ما طلب داشتی؟گفت:آری18


تومان طلبکار بودم. گفتیم:چرا نیامدی طلب خود را بگیری؟


گفت:پدرتان باید در دفترش می نوشت.


بالاخره ما آ ن بدهی را پرداخت کردیم….”


خدایا یاری امان ده دینی بر دوشمان باقی نماند چه از


حق الناس و چه از حق الله….


منبع:نگاهی به حق الناس ص27-26،کتاب روزی حلال


ص207




 

اگر تمام طلبه ها از آبرویشان برای حوزه خرج کنند، همه چیز درست می شود

نوشته شده توسطیادگاری 29ام فروردین, 1394


“یادش بخیر تکیه کلام فقید حوزه علمیه ی کاشان


حجة الاسلام اسماعیلی که همیشه می گفت:


اگر تمام طلبه ها از آبرویشان برای حوزه خرج کنند


همه چیز درست می شود؛استاد سیفی به حق از


علم و معنویت و آبرو و موقعیت و جوانی اش برای


حوزه هزینه کرد و در برابر انگ ها و بر چسب ها


سکوت کرد تا بتواند حوزه و طلاب را رشد بدهد.


امروز بعد از خانواده و نزدیکان،بیشتر از هر کسی


طلاب و شاگردان ایشان مصیبت زده اند، طلبه هایی


که رفتار متواضعانه و پدرانه ایشان به آنها این باور را


می داد که در عصر دنیا طلبی و رفاه و تکنولوژی و


صنعت زدگی هم می توان دغدغه هایی مهم تر از


شهرت و عافیت طلبی و مصلحت اندیشی داشت.


هنوز هم می توان بارهای زمین مانده امام عصر را از


زمین بر داشت.


هنوز هم می توان بر قله های علمی ایستاد و در عین


حال متواضع ماند؛هنوز هم می توان به جای اندیشیدن


به موفقیت های حوزه و طلاب اندیشید.راستی اگر


روزی استاد محمد جواد سیفی مازندرانی در صحرای


محشر حاضر شود و خداوند متعال بر طلاب جوان و حتی


اساتید و دیگران احتجاج کند که استاد سیفی یک طلبه بود


و شما هم یک طلبه، آیا برای توجیه وضعیت علمی و


معنوی مان پاسخ مناسبی خواهیم داشت؟


آیا دیگر جرات خواهیم کرد مشکلات مالی و معشیت


را بهانه کار نکردنمان معرفی کنیم؟


آیا دوری مسیر و سختی ایاب و ذهاب خواهد توانست


کوتاهی هایمان در تحصیل و تدریس را توجیه کند؟


یا بهانه هایی مثل بین التعطیلین و نوروز و مشکلات


شخصی خواهد توانست، در مقابل وظیفه قد علم کند


و فرشتگان حسابگر الهی را قانع کند؟ زمان برای


نوشتن اندک و سخن بسیار است. کاش گوش


شنوایی باشد برای شنیدن و عمل  کردن


مدیریت حوزه علمیه علمیه منطقه کاشان”


اردوگاه خودی

نوشته شده توسطیادگاری 22ام فروردین, 1394

 

به نام خدایی که انسان را آفرید،به نام خدایی که حجت را بر بشریت تمام کرد،به نام خدایی که در برابر اعتراض فرشتگان به خلقت انسان از حیثیت و هویت بندگانش دفاع کرد، به نام خدایی که انسان ضعیف را به مقام"اشرف مخلوقات” رسانید، در روایات آمده است:آن گاه که خداوند متعال بخواهد به بنمده اش خیر برساند، او را متفقه در دین قرار می دهد،به حق استاد گرانقدر محمد جواد سیفی مازندرانی از جمله اساتیدی بودند که مصداق بارز این روایت بودند،در این نوشتار قرار است در باره مردی بنویسیم که امروز دیگر در بین ما نیست اما یاد و خاطره اش در بین طلاب و اساتید و حتی مردم کاشان باقی خواهد ماند چرا که کار و تلاش مخلصانه فراموش شدنی نیست،می خواهیم در باره ی کسی بنویسیم که به واقع سرباز امام عصر علیه السلام بود و این که می گوییم سرباز مثل تمام کلیشه های امروزی نیست که واژه های مقدس را برای هر شخص متوسطی به کار می برند،این که می گوییم سرباز،یعنی سرباز واقعی،یعنی کسی که دشمن شناسی را خوب می دانست و مراقب اوضاع و احوال اردوگاه خودی بود،کسی که شبانه روز برای مراقبت از کیان و آرمان ها پا به رکاب ایستاده بود،سرباز یعنی استاد محمد جواد سیفی که از صبح علی الطلوع از خانه بیرون می زند و بعد از نماز صبح در حرم مطهر به دنبال طلبه ها و شاگردانش پدرانه بر مباحثه و مطالعه اشان نظارت می کند و تا نیمه شب به دنبال تدریس و تحقیق و رشد طلاب تلاش می کند،سرباز که می گوییم  یعنی کسی که کوله بار علمی ومعنوی اش را پر می کند و مشک سقایی اش را به دوش می اندازد و به مصداق “طبیب دوار بطبه"به مدارس علمیه شهرستانها سر می زند و طلبه ها را از علم و معنویت سیراب می کند. سرباز یعنی کسی که برای کم کردن هزینه حوزه علمیه با اتوبوس بین راهی از قم به کاشان می آید و برای طلبه ها درس می دهد.سرباز امام عصر کسی است که سمت و شهرت و عافیت طلبی را به پای رضایت امام عصر علیه السلام ذبح می کند و رنج هجرت و مسافرت به استان های محروم را به جان می خرد و تمام هستی اش یعنی جانش را به قربانگاه دوست می آورد،سرباز امام عصر یعنی صبح در قم دروس عالی حوزه را تدریس کنی و عصر با عجله خودت را به شهر دیگری برسانی و تا نیمه شب با طلبه ها بنشینی و گره های علمی شان را برطرف کنی و نیمه شب با اتوبوس به قم برگردی،سرباز یعنی آن قدر فعال و پر تلاش و با انگیزه برای حوزه کار کنی که همه را به تعجب وا داری آنقدر که شک کنند که مبادا منافع پنهانی در ضمیرت داشته باشی، سرباز یعنی نیش و کنایه ها و بازخواستها را به جان بخری تا حوزه جان بگیرد،تا طلبه ها بفهمند در این زمان هم می توان موفق و مهذب بود،اگر سربازی اینست پس آنقدر مقام دارد که اگر واژه سربازولی عصر علیه السلام را روی کاغذی ببینیم خیلی راحت این واژه مقدس را ببوسیم و ببوییم.
اینها که گفتیم بخش کوچکی از زحمات ایشان و البته بخشی از لوازم سربازی بودکه دیگر کمتر کسی جرأت می کند به راحتی نام خودش را بگذارد سرباز امام عصرو اگر هم نامش را سرباز گذاشت حواسش جمع می شود که باید به لوازمش هم ملتزم شود.
بگذریم….داشتیم استاد را معرفی می کردیم ، خیلی ساده و صمیمی ،استاد محمد جواد سیفی مازندرانی بدون القاب معروف و مشهور و متعارف.
آخر مگر فرقی می کند که سمت تو چیست و تو کیستی،ثقة الاسلام،حجة الاسلام، طلبه، آیت الله و …..
مهم این است که شب اول قبر بتوانی هر حرفی برای گفتن و کارنامه ی روشنی برای ارائه کردن داشته باشی.
حالا گیریم که خیلی ها سختشان باشد در جوانی مقام علمی و استادی ات را قبول کنند.گیریم که خیلی ها سختشان باشد که تو بدون ملاحظات مرسوم از رکن نظام یعنی ولایت فقیه عاشقانه دفاع می کنی، گیریم که خیلی ها سختشان باشد قبول کنند که در سن سی و چند سالگی اجازه ی اجتهاد داشته باشیريا، گیریم که خیلی ها سختشان باشد قبول کنند که تغییر و اصلاح روش تحصیل و تدریس در حوزه شدنی است.این ها مهم نیست،مهم این است که تو توانستی با روش و منش متواضعانه ات ثابت کنی بسیاری از نشدنی ها دلیلش تنبلی ها و نخواستن هاست،نه عدم امکان ذاتی.

حالی پر از سراسیمگی

نوشته شده توسطیادگاری 22ام فروردین, 1394

 

 بعضی حرف ها از جنس سکوتند،درونشان دلتنگی موج


می زند،دلت را می لرزاند،اشکت را جاری می کند،تو را


به فکر وا می دارد، مثل حرفهای کسی که دیگر نیست


اما هر چه گفت همه از روی دلسوزی بود،چون درد دین


داشت،چون دلش می سوخت برای آدم ها،دل نگران بود


و می خواست کاری کند.


روحش شاد استاد محمد جواد سیفی مازندرانی.


حرف هایش در گوش جانم می پیچد.خدایا کمک کن کاری


برای دینم انجام دهم.


سفره های هفت سین فاطمی

نوشته شده توسطیادگاری 27ام اسفند, 1393


برگزاری  سفره های هفت سین فاطمی  در مدرسه علمیه


حضرت زینب سلام الله علیها در استان یزد


در آستانه سال نو و همزمان با ایام شهادت حضرت زهرا


سلام الله علیها ،طلاب سیکل مدرسه علمیه حضرت زینب 


سلام الله علیها سفره های هفت سین فاطمی با موضوع


سیره زندگی حضرت زهرا س برگزار شد.


مرضیه یادگاری معاون فرهنگی طلاب سیکل ضمن بیان  این


خبر افزود:باتوجه به این که  در آستانه  سال نو ایرانیان طبق


سنت دیرینه ی خود سفره های هفت سین را پهن کرده و


لحظه ی تحویل سال همگی بر گرد آن جمع شده و به دعا و


راز ونیاز با معبود مشغول می شوند و بهترین ها را برای دیگران


آرزو می کنند، تصمیم گرفتیم جهت ارتقای روحیه معنوی طلاب 


سفره های  هفت سین فاطمی با موضوع سیره ی حضرت زهرا


سلام الله علیها برگزار کنیم.


خانم یادگاری شور ونشاط طلاب سیکل در تهیه این سفره ها را


غیر قابل توصیف عنوان کرد.


 

 

 

 

 

 

زمین در انتظار کسی ست که کس باشد.....

نوشته شده توسطیادگاری 24ام اسفند, 1393


ديرگاهيست در ظلمت بي فرداي اين روزگار، زمين در انتظار است تا


کسي بيايد که کس باشد و تا مردمان با نگاهي در او کس را از ناکس


بازشناسند.


امروز که آدميان صداقت را به زير آوار فراموشي ها از ياد برده اند؛ حالا


که خاک از خون سرخ عدالت گلگون است؛ زمين در حسرت يک مرد


مي سوزد.

 


حالا که سپيدي ها همه در سياهي دلهاي آدميان رنگ باخته اند؛ ديدگان


زمين در انتظار اندکي-حتي- سپيدي چون پلک خيس سپيده دم باراني


است.


راه درازي ست از اينجا تا صداقت و زمين در انتظار است تا مردي بيايد از


جنس آسمان تا با قدوم نازنينش جسورانه شقاوت را؛ خيانت را از


هستي پاک کند.


تا شب دريده شود و ديدگان آدميان طلوعي از جنس عدالت را به نظاره


بنشينند.


راه دشواري نيست از اينجا تا مصيبت و دستان سرد آدميان، گرماي


دستاني را به ياري مي خواند تا در مرداب بي رحمي دنيا اميدبخش


رهايي باشد.



علي که از جنس آسمان بود، به برق يک شمشير به آسمان رفت .


علي به ستوه آمده از آدمياني از جنس شقاوت و قساوت به برق يک


شمشير از عمق وجود فرياد برآورد که : فزت و رب الکعبه



و از آن روز که عدالت همراه علي به آسمان رفت, زمين و زمان در


انتظار وجود پر وجودي ست تا برخيزد, شمشير برگيرد و جهاني را


روشني بخشد.او خواهد آمد…

 

راستي عزيزم بالهايت را کجا جا گذاشتي ؟!!

نوشته شده توسطیادگاری 24ام اسفند, 1393


“پرنده بر شانه هاي انسان نشست، انسان با تعجب رو به پرنده کرد


و گفت : اما من درخت نيستم ،تو نمي تواني روي شانه من آشيانه


بسازي.


پرنده گفت : من فرق درخت ها و آدمها را خوب مي دانم اما گاهي


پرنده ها و آدمها را اشتباه مي گيرم.


انسان خنديد و به نظرش اين خنده دارترين اشتباه ممکن بود .

 

پرنده گفت : راستي چرا پر زدن را کنار گذاشتي ؟ انسان منظور پرنده


را نفهميد اما باز هم خنديد.


پرنده گفت : نمي داني توي آسمان چقدر جاي تو خالي است .


انسان ديگر نخنديد، انگار ته ته خاطراتش چيزي را به ياد آورد


 چيزي که نمي دانست چيست، شايد يک آبي دور،يک اوج


دوست داشتني.


پرنده گفت : غير از تو پرنده هاي ديگري را نيز مي شناسم که

 

 پر زدن از يادشان رفته است.


درست است که پرواز براي يک پرنده ضرورت است اما اگر تمرين


نکند فراموش مي شود.


پرنده اين را گفت و پر زد ،انسان رد پرنده را دنبال کرد تا اينکه

 

 چشمش به يک آبي بزرگ افتاد و به ياد آورد روزي نام اين آبي بزرگ


بالاي سرش آسمان بود و چيزي شبيه دلتنگي توي دلش موج زد.


آن وقت خدا بر شانه هاي کوچک انسان دست گذاشت و گفت :


” يادت مي آيد ؟ تو را با دو بال و دو پا آفريده بودم ؟

 

زمين و آسمان هر دو براي تو بود، اما تو آسمان را نديدي .


راستي عزيزم بالهايت را کجا جا گذاشتي ؟ “

 

انسان دست بر شانه هايش گذاشت و جاي خالي چيزي را


احساس کرد . آنوقت رو به خدا کرد و گريست…”


انتخاب متن ازمریم صابری طلبه ی پایه اول کلاس شهید ثانی


 

عهد نامه

نوشته شده توسطیادگاری 20ام اسفند, 1393


سلام بر تو ای برادر شهیدم


می دانم دیر است برای سلام کردن به تو،تویی را که تمام


هستی ات را از این دنیا فدا کردی تا مبادا دشمن گوشه چشمی


به ناموس تو داشته باشد و ذره ای از خاکت را به یغما ببرد.


برادرم دلم از این دنیای وانفسا گرفته است،دنیایی که می خواهد


سرخی خونی را که تو برای اسلام و انقلاب در زمین های طلاییه و


فکه و شلمچه ریخته ای  کمرنگ کند .


اما انگار این دنیا نمی داند که اسلام و انقلاب اسلامی را نمی تواند از 


وجود مردمانی که جان خود را با این دین و ایین و این نظام سرافراز پیوند


زده اند از یکدیگر جدا کند.


ما هنوز یادمان نرفته است که تو سرخی خون همیشه جاویدانت را به سیاهی


چادر همیشه جاویدان من به امانت داده ای !!!


و اما برادرم می خواهیم عهدی را با تو ببندیم تا به دشمنانت ثابت کنیم که یادمان


نرفته است که باید زینبیان راه حسینی تو باشیم….


ما زینب گونه میثاق می بندیم که در ادامه راهت قدم برداریم و فراموش نکنیم وصیت


همیشگی ات را که مبادا ولی خود را تنها بگذاریم و ما امروز عهد می بندیم که اگر


تو برادر شهیدم جان را هدیه کردی به ولی خود ما نیز قلم را صلاح خود گیریم و


استواریمان را در راه ارمان های عظیم هدیه کنیم به ولیمان.


ای یاران اخر زمانی حسین(ع)ما میثاق میبندیم که انتظار را به درستی معنا کنیم .


ما نخواهیم گذاشت یوسف ارواحنا فداه تنها بماند.

 


 

راه راهبر می خواهد.

نوشته شده توسطیادگاری 12ام اسفند, 1393

 

امروز حوزه ی علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها


میزبان اولین مجتهده ی زمان بعد از بانو مجتهده امین


اصفهانی رحمة الله بود کسی که با تلاش و پشتکار به


مدارج بالایی از علم رسیده و عمرش را برای تبلیغ دین


صرف کرده اما هنوز خود را مدیون و خدمتگزار مردم


می داند،ایشان فرمودند این راه بسیار پر پیچ و خم


است اما ثمرات شیرینی دارد، راه راهبر می خواهد


و راهی که انسان می رود، باید الگو و نقشه و نشانه

 

 

داشته باشد.


این مجتهده ی بزرگ افزود:این هسته های تشکیلات


دینی برای بانوان در سراسر کشور از نعمت های


بزرگ است.


و از بانو طاهایی رحمة الله علیه سخن گفتند که


از دوستان دیرینه ایشان بوده و مکتب نرجس را تاسیس


می کند.


ایشان تعدد حوزه های علمیه ی خواهران را از برکات انقلاب


اسلامی دانسته و در ادامه به پاسخ یک سوال پر داختند.


که واقعا انگیزه ی شما از آمدن به حوزه چه بوده است ؟


اگر هدف گرفتن مدرک بوده که در موسسات علمی و

 

 

دانشکده ها راحت تر می توان به این هدف رسید.


 اما این حضور با شکوه قاعدتا از میزان علاقمندی شما


نسبت به معارف  دینی خبر می دهد.



 

 

خوشحالیم برای ورود به حوزه ، وصف ناپذیر بود.

نوشته شده توسطیادگاری 6ام اسفند, 1393


نمی دانم از کجا شروع کنم، ازکلاس پنجم دبستان ، یا دوران


راهنمایی…


ازکلاس پنجم دبستان عاشق درس های قرآنی ومذهبی بودم


و همیشه در کارهای فرهنگی و مذهبی شرکت داشتم.


همون موقع از یه نفر شنیدم که مدرسه ای به نام معارف هست.


خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم سه سال راهنمایی که


تمام شد میرم مدرسه معارف.


عشقی که من به این دروس و کارها داشتم منو در تصمیمم


مصمم تر می کرد… خانواده عزیزم کاملا راضی بودند وهمیشه


کمکم کردند.


در سه سال راهنمایی هر کس می گفت دبیرستان کدوم مدرسه


میری و چه رشته ای رو دوست داری ؟با افتخار می گفتم مدرسه


معارف ورشته های دینی و مذهبی ….


ولی چندنفر بهم گفتند که توی مدرسه معارف خیلی سختگیری


میکنند و دروسش سنگینه……


هر کس انگار برا خودش متخصص اظهار نظر شده بود،اما انگار


دست تقدیر چیز دیگری می خواست تا اینکه فهمیدم ……


حوزه علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها با مدرک سیکل


ثبت نام می کنه …وقتی اینو فهمیدم اینقدرخوشحال شدم


که حدی نداشت …..


*******************************


حرف های  بالا درد دل های دختر بسیار مودب و مهربانی


به نام مریم حجتی ست که  الان به لطف خدا ی بزرگ داره


در ترم دوم در حوزه ی علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها


درس می خونه و بسیار هم موفقه،این بچه ها عشق رو جور


دیگری معنا کردند،عاشق علم آموزی در مکتب درس امام


صادق علیه السلام هستند، چه انتخاب قشنگی…..


خدا کنه امام زمان ارواحنا فداه همیشه  یارشون باشه.


نوشته ی:م . ی




ثبت نام حوزه یادت نره.

نوشته شده توسطیادگاری 6ام اسفند, 1393


حوزه علمیه ی حضرت زینب سلام الله علیها ثبت نام


می کند.


مقطع:سیکل،دیپلم(بدون آزمون کتبی)


تمام وقت- پاره وقت- نیمه حضوری-خوابگاهی


شروع ثبت نام:


93/11/25

آدرس:ابتدای بلوار آزادگان،کوچه موحدین،حوزه ی


علمیه حضرت زینب سلام الله علیها تلفن:37200061

دفتر حسابمان کجاست؟!!

نوشته شده توسطیادگاری 13ام بهمن, 1393


استاد اون روز به کلاس نیومده بود و تازه اولین روز شروع نیمسال دوم


هم بود، بنا براین همهمه ای تو سالن پیچیده بود، وقتی متوجه موضوع


شدم ،سر کلاس بچه ها رفتم و گفتم گلای من تشریف ببرید کتابخونه


حوزه و هر کسی کتابی اخلاقی رو بر داره، ورق بزنه و یه مطلب خیلی


زیبا رو بخونه و یاداشت کنه و بیاره.


اون روز فکر کنم بهترین بهره برداری از فرصت پیش اومده انجام شد و حالا


من قصد دارم اون انتخاب طلبه های دوست داشتنی امون رو که از مقطع


راهنمایی به حوزه اومدند ،رو برای مطالعه شما خواهران بزرگوار در این


وبلاگ بگذارم.


“…راه غلبه برنفس محاسبه است،بعضی اولیاءخدا یک دفتری همراه خود


داشتندو هرکاری که می کردند،می نوشتند؛در روز آخرهم نشسته وحساب


کارهای خود را می کردندکه مادراین روزچه کردیم،چه مقدارازخداوندمتعال


را اطاعت کردیم وچه مقدارسرپیچی ونافرمانی کرده ایم.


…حالاکه آمده ای طلبه شدی نیتت رادرست کن، یعنی نیتت بایدخالص


برای خداباشد،بگو خدایا آمده ام آدم شوم و بعداز این دست عده ای رابگیرم.”


منبع:آداب الطلاب/ طلبه ی فعال حوزه  خانم  زهرا اردانی زاده