« راستي عزيزم بالهايت را کجا جا گذاشتي ؟!! | ماشین درست است حرکت کن..... » |
عهد نامه
نوشته شده توسطیادگاری 20ام اسفند, 1393سلام بر تو ای برادر شهیدم
می دانم دیر است برای سلام کردن به تو،تویی را که تمام
هستی ات را از این دنیا فدا کردی تا مبادا دشمن گوشه چشمی
به ناموس تو داشته باشد و ذره ای از خاکت را به یغما ببرد.
برادرم دلم از این دنیای وانفسا گرفته است،دنیایی که می خواهد
سرخی خونی را که تو برای اسلام و انقلاب در زمین های طلاییه و
فکه و شلمچه ریخته ای کمرنگ کند .
اما انگار این دنیا نمی داند که اسلام و انقلاب اسلامی را نمی تواند از
وجود مردمانی که جان خود را با این دین و ایین و این نظام سرافراز پیوند
زده اند از یکدیگر جدا کند.
ما هنوز یادمان نرفته است که تو سرخی خون همیشه جاویدانت را به سیاهی
چادر همیشه جاویدان من به امانت داده ای !!!
و اما برادرم می خواهیم عهدی را با تو ببندیم تا به دشمنانت ثابت کنیم که یادمان
نرفته است که باید زینبیان راه حسینی تو باشیم….
ما زینب گونه میثاق می بندیم که در ادامه راهت قدم برداریم و فراموش نکنیم وصیت
همیشگی ات را که مبادا ولی خود را تنها بگذاریم و ما امروز عهد می بندیم که اگر
تو برادر شهیدم جان را هدیه کردی به ولی خود ما نیز قلم را صلاح خود گیریم و
استواریمان را در راه ارمان های عظیم هدیه کنیم به ولیمان.
ای یاران اخر زمانی حسین(ع)ما میثاق میبندیم که انتظار را به درستی معنا کنیم .
ما نخواهیم گذاشت یوسف ارواحنا فداه تنها بماند.
فرم در حال بارگذاری ...