« بیزار از رکودحالی پر از سراسیمگی »

اردوگاه خودی

نوشته شده توسطیادگاری 22ام فروردین, 1394

 

به نام خدایی که انسان را آفرید،به نام خدایی که حجت را بر بشریت تمام کرد،به نام خدایی که در برابر اعتراض فرشتگان به خلقت انسان از حیثیت و هویت بندگانش دفاع کرد، به نام خدایی که انسان ضعیف را به مقام"اشرف مخلوقات” رسانید، در روایات آمده است:آن گاه که خداوند متعال بخواهد به بنمده اش خیر برساند، او را متفقه در دین قرار می دهد،به حق استاد گرانقدر محمد جواد سیفی مازندرانی از جمله اساتیدی بودند که مصداق بارز این روایت بودند،در این نوشتار قرار است در باره مردی بنویسیم که امروز دیگر در بین ما نیست اما یاد و خاطره اش در بین طلاب و اساتید و حتی مردم کاشان باقی خواهد ماند چرا که کار و تلاش مخلصانه فراموش شدنی نیست،می خواهیم در باره ی کسی بنویسیم که به واقع سرباز امام عصر علیه السلام بود و این که می گوییم سرباز مثل تمام کلیشه های امروزی نیست که واژه های مقدس را برای هر شخص متوسطی به کار می برند،این که می گوییم سرباز،یعنی سرباز واقعی،یعنی کسی که دشمن شناسی را خوب می دانست و مراقب اوضاع و احوال اردوگاه خودی بود،کسی که شبانه روز برای مراقبت از کیان و آرمان ها پا به رکاب ایستاده بود،سرباز یعنی استاد محمد جواد سیفی که از صبح علی الطلوع از خانه بیرون می زند و بعد از نماز صبح در حرم مطهر به دنبال طلبه ها و شاگردانش پدرانه بر مباحثه و مطالعه اشان نظارت می کند و تا نیمه شب به دنبال تدریس و تحقیق و رشد طلاب تلاش می کند،سرباز که می گوییم  یعنی کسی که کوله بار علمی ومعنوی اش را پر می کند و مشک سقایی اش را به دوش می اندازد و به مصداق “طبیب دوار بطبه"به مدارس علمیه شهرستانها سر می زند و طلبه ها را از علم و معنویت سیراب می کند. سرباز یعنی کسی که برای کم کردن هزینه حوزه علمیه با اتوبوس بین راهی از قم به کاشان می آید و برای طلبه ها درس می دهد.سرباز امام عصر کسی است که سمت و شهرت و عافیت طلبی را به پای رضایت امام عصر علیه السلام ذبح می کند و رنج هجرت و مسافرت به استان های محروم را به جان می خرد و تمام هستی اش یعنی جانش را به قربانگاه دوست می آورد،سرباز امام عصر یعنی صبح در قم دروس عالی حوزه را تدریس کنی و عصر با عجله خودت را به شهر دیگری برسانی و تا نیمه شب با طلبه ها بنشینی و گره های علمی شان را برطرف کنی و نیمه شب با اتوبوس به قم برگردی،سرباز یعنی آن قدر فعال و پر تلاش و با انگیزه برای حوزه کار کنی که همه را به تعجب وا داری آنقدر که شک کنند که مبادا منافع پنهانی در ضمیرت داشته باشی، سرباز یعنی نیش و کنایه ها و بازخواستها را به جان بخری تا حوزه جان بگیرد،تا طلبه ها بفهمند در این زمان هم می توان موفق و مهذب بود،اگر سربازی اینست پس آنقدر مقام دارد که اگر واژه سربازولی عصر علیه السلام را روی کاغذی ببینیم خیلی راحت این واژه مقدس را ببوسیم و ببوییم.
اینها که گفتیم بخش کوچکی از زحمات ایشان و البته بخشی از لوازم سربازی بودکه دیگر کمتر کسی جرأت می کند به راحتی نام خودش را بگذارد سرباز امام عصرو اگر هم نامش را سرباز گذاشت حواسش جمع می شود که باید به لوازمش هم ملتزم شود.
بگذریم….داشتیم استاد را معرفی می کردیم ، خیلی ساده و صمیمی ،استاد محمد جواد سیفی مازندرانی بدون القاب معروف و مشهور و متعارف.
آخر مگر فرقی می کند که سمت تو چیست و تو کیستی،ثقة الاسلام،حجة الاسلام، طلبه، آیت الله و …..
مهم این است که شب اول قبر بتوانی هر حرفی برای گفتن و کارنامه ی روشنی برای ارائه کردن داشته باشی.
حالا گیریم که خیلی ها سختشان باشد در جوانی مقام علمی و استادی ات را قبول کنند.گیریم که خیلی ها سختشان باشد که تو بدون ملاحظات مرسوم از رکن نظام یعنی ولایت فقیه عاشقانه دفاع می کنی، گیریم که خیلی ها سختشان باشد قبول کنند که در سن سی و چند سالگی اجازه ی اجتهاد داشته باشیريا، گیریم که خیلی ها سختشان باشد قبول کنند که تغییر و اصلاح روش تحصیل و تدریس در حوزه شدنی است.این ها مهم نیست،مهم این است که تو توانستی با روش و منش متواضعانه ات ثابت کنی بسیاری از نشدنی ها دلیلش تنبلی ها و نخواستن هاست،نه عدم امکان ذاتی.


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم