اگر تمام طلبه ها از آبرویشان برای حوزه خرج کنند، همه چیز درست می شود
نوشته شده توسطیادگاری 29ام فروردین, 1394“یادش بخیر تکیه کلام فقید حوزه علمیه ی کاشان
حجة الاسلام اسماعیلی که همیشه می گفت:
اگر تمام طلبه ها از آبرویشان برای حوزه خرج کنند
همه چیز درست می شود؛استاد سیفی به حق از
علم و معنویت و آبرو و موقعیت و جوانی اش برای
حوزه هزینه کرد و در برابر انگ ها و بر چسب ها
سکوت کرد تا بتواند حوزه و طلاب را رشد بدهد.
امروز بعد از خانواده و نزدیکان،بیشتر از هر کسی
طلاب و شاگردان ایشان مصیبت زده اند، طلبه هایی
که رفتار متواضعانه و پدرانه ایشان به آنها این باور را
می داد که در عصر دنیا طلبی و رفاه و تکنولوژی و
صنعت زدگی هم می توان دغدغه هایی مهم تر از
شهرت و عافیت طلبی و مصلحت اندیشی داشت.
هنوز هم می توان بارهای زمین مانده امام عصر را از
زمین بر داشت.
هنوز هم می توان بر قله های علمی ایستاد و در عین
حال متواضع ماند؛هنوز هم می توان به جای اندیشیدن
به موفقیت های حوزه و طلاب اندیشید.راستی اگر
روزی استاد محمد جواد سیفی مازندرانی در صحرای
محشر حاضر شود و خداوند متعال بر طلاب جوان و حتی
اساتید و دیگران احتجاج کند که استاد سیفی یک طلبه بود
و شما هم یک طلبه، آیا برای توجیه وضعیت علمی و
معنوی مان پاسخ مناسبی خواهیم داشت؟
آیا دیگر جرات خواهیم کرد مشکلات مالی و معشیت
را بهانه کار نکردنمان معرفی کنیم؟
آیا دوری مسیر و سختی ایاب و ذهاب خواهد توانست
کوتاهی هایمان در تحصیل و تدریس را توجیه کند؟
یا بهانه هایی مثل بین التعطیلین و نوروز و مشکلات
شخصی خواهد توانست، در مقابل وظیفه قد علم کند
و فرشتگان حسابگر الهی را قانع کند؟ زمان برای
نوشتن اندک و سخن بسیار است. کاش گوش
شنوایی باشد برای شنیدن و عمل کردن
مدیریت حوزه علمیه علمیه منطقه کاشان”
حضور سبز
نوشته شده توسطیادگاری 29ام فروردین, 1394چقدر حضور علمای بزرگی که انسان با دیدنشان به یاد
خدای مهربان می افتد، ما را شاد می کند؛ کسانی که
حب ائمه ی اطهار علیهم السلام را در زمین دلشان کاشتند
و لحظه لحظه ی زندگیشان با یاد آنها نفس کشیدند.
و حاج آقا زهرایی حفظه الله علیه یکی از آنهاست، او که
تک تک نفس هایش از عشق بازی به خاندان ائمه ی اطهار
خبر می دهد و ارادتی بی نظیر به بی بی دو عالم دارد.
و ما از امروز 94/1/29 ساعت 11:15 الی12:15 پای سخنان
گهر بارش می نشینیم تا بار دیگر از شرح خطبه ی بی بی
دو عالم برایمان سخن بگوید…منتظر حضور سبزتان هستیم
شهید گمنام حوزه امان از تو ممنونم که با ورودت این همه
برکت را شامل حالمان کردی،خدایا ما را از وجود چنین علمایی
بی نصیب مفرما ،برای سلامتی وجود پر از برکتشان صلوات.
بیزار از رکود
نوشته شده توسطیادگاری 22ام فروردین, 1394“استاد محمد جواد سیفی مازندرانی کسی که در اوج گرایش بسیاری
از افراد به کسب موفقیت فردی، در پی انجام وظیفه اش در قبال طلاب
و اساتید جوان و مدارس علمیه بود، کسی که بعد از طی مراتب علمی
روزمرگی و ماندن منفعلانه در حوزه ی علمیه شهر مقدس قم برایش
موضوعیت نداشت و آن چه برایش مهم بود وظیفه و نیاز حوزه و طلاب
بود، هر جا که باشد و هر کسی که باشد.
ما عادت کرده ایم وقتی کسی از دنیا می رود، خوبی هایش را لیست
می کنیم، وگرنه در زمان حیات ایشان خیلی ها نتوانستند موفقیتش
را بپذیرند،البته مقصر اصلی خود استاد سیفی بود چرا؟
زیرا همان گونه که در زمان آلودگی ها،یوسف بودن جرم بود ،غیبت
و اتهام به دنبال داشت و حتی زندان به همراه داشت در زمان ما نیز
دفاع عالمانه و صریح از ولایت فقیه و هجرت مخلصاته و فعالیت بدون
گزارش کار و پرستیژ و ملاحظات و تلاش کردن در شهرهایی غیر از
زادگاه یک مجتهد، ظاهرا جرم تلقی می شود .
مجبوریم این اسم محترم را دوباره تکرار کنیم، استاد محمد جواد
سیفی مازندرانی ،کسی که از ویژگی های بارزش سادگی و زهد
در زندگی شخصی و حوزوی اش بود و تا اطلاع داریم تا یکی دو سال
اخیر نیز ایشان در منزل استیجاری زندگی می کردند، ایشان هیچ
گاه به خاطر تدریس در کاشان، نه به کنایه و نه به تصریح مبلغی
درخواست نکردند و اگر بدون اطلاع مبلغی به حساب ایشان واریز
می شد با اکراه قبول می کردند و می فرمودند: آن را خرج طلبه ها
می کنم، ایشان به معنای واقعی روحانی بودند واژه ای که کمتر به
معنای آن توجه می شود،ممکن است خیلی ها بگویند ما در فلان
موقعیت پای استاد سیفی را به فلان محفل و مدرسه باز کردیم
شاید درست باشد اما واقعیت این بود که این منش استاد بود که
می خواست جاری باشد و از رکود بیزار بود……”روحش شاد.
اردوگاه خودی
نوشته شده توسطیادگاری 22ام فروردین, 1394
به نام خدایی که انسان را آفرید،به نام خدایی که حجت را بر بشریت تمام کرد،به نام خدایی که در برابر اعتراض فرشتگان به خلقت انسان از حیثیت و هویت بندگانش دفاع کرد، به نام خدایی که انسان ضعیف را به مقام"اشرف مخلوقات” رسانید، در روایات آمده است:آن گاه که خداوند متعال بخواهد به بنمده اش خیر برساند، او را متفقه در دین قرار می دهد،به حق استاد گرانقدر محمد جواد سیفی مازندرانی از جمله اساتیدی بودند که مصداق بارز این روایت بودند،در این نوشتار قرار است در باره مردی بنویسیم که امروز دیگر در بین ما نیست اما یاد و خاطره اش در بین طلاب و اساتید و حتی مردم کاشان باقی خواهد ماند چرا که کار و تلاش مخلصانه فراموش شدنی نیست،می خواهیم در باره ی کسی بنویسیم که به واقع سرباز امام عصر علیه السلام بود و این که می گوییم سرباز مثل تمام کلیشه های امروزی نیست که واژه های مقدس را برای هر شخص متوسطی به کار می برند،این که می گوییم سرباز،یعنی سرباز واقعی،یعنی کسی که دشمن شناسی را خوب می دانست و مراقب اوضاع و احوال اردوگاه خودی بود،کسی که شبانه روز برای مراقبت از کیان و آرمان ها پا به رکاب ایستاده بود،سرباز یعنی استاد محمد جواد سیفی که از صبح علی الطلوع از خانه بیرون می زند و بعد از نماز صبح در حرم مطهر به دنبال طلبه ها و شاگردانش پدرانه بر مباحثه و مطالعه اشان نظارت می کند و تا نیمه شب به دنبال تدریس و تحقیق و رشد طلاب تلاش می کند،سرباز که می گوییم یعنی کسی که کوله بار علمی ومعنوی اش را پر می کند و مشک سقایی اش را به دوش می اندازد و به مصداق “طبیب دوار بطبه"به مدارس علمیه شهرستانها سر می زند و طلبه ها را از علم و معنویت سیراب می کند. سرباز یعنی کسی که برای کم کردن هزینه حوزه علمیه با اتوبوس بین راهی از قم به کاشان می آید و برای طلبه ها درس می دهد.سرباز امام عصر کسی است که سمت و شهرت و عافیت طلبی را به پای رضایت امام عصر علیه السلام ذبح می کند و رنج هجرت و مسافرت به استان های محروم را به جان می خرد و تمام هستی اش یعنی جانش را به قربانگاه دوست می آورد،سرباز امام عصر یعنی صبح در قم دروس عالی حوزه را تدریس کنی و عصر با عجله خودت را به شهر دیگری برسانی و تا نیمه شب با طلبه ها بنشینی و گره های علمی شان را برطرف کنی و نیمه شب با اتوبوس به قم برگردی،سرباز یعنی آن قدر فعال و پر تلاش و با انگیزه برای حوزه کار کنی که همه را به تعجب وا داری آنقدر که شک کنند که مبادا منافع پنهانی در ضمیرت داشته باشی، سرباز یعنی نیش و کنایه ها و بازخواستها را به جان بخری تا حوزه جان بگیرد،تا طلبه ها بفهمند در این زمان هم می توان موفق و مهذب بود،اگر سربازی اینست پس آنقدر مقام دارد که اگر واژه سربازولی عصر علیه السلام را روی کاغذی ببینیم خیلی راحت این واژه مقدس را ببوسیم و ببوییم.
اینها که گفتیم بخش کوچکی از زحمات ایشان و البته بخشی از لوازم سربازی بودکه دیگر کمتر کسی جرأت می کند به راحتی نام خودش را بگذارد سرباز امام عصرو اگر هم نامش را سرباز گذاشت حواسش جمع می شود که باید به لوازمش هم ملتزم شود.
بگذریم….داشتیم استاد را معرفی می کردیم ، خیلی ساده و صمیمی ،استاد محمد جواد سیفی مازندرانی بدون القاب معروف و مشهور و متعارف.
آخر مگر فرقی می کند که سمت تو چیست و تو کیستی،ثقة الاسلام،حجة الاسلام، طلبه، آیت الله و …..
مهم این است که شب اول قبر بتوانی هر حرفی برای گفتن و کارنامه ی روشنی برای ارائه کردن داشته باشی.
حالا گیریم که خیلی ها سختشان باشد در جوانی مقام علمی و استادی ات را قبول کنند.گیریم که خیلی ها سختشان باشد که تو بدون ملاحظات مرسوم از رکن نظام یعنی ولایت فقیه عاشقانه دفاع می کنی، گیریم که خیلی ها سختشان باشد قبول کنند که در سن سی و چند سالگی اجازه ی اجتهاد داشته باشیريا، گیریم که خیلی ها سختشان باشد قبول کنند که تغییر و اصلاح روش تحصیل و تدریس در حوزه شدنی است.این ها مهم نیست،مهم این است که تو توانستی با روش و منش متواضعانه ات ثابت کنی بسیاری از نشدنی ها دلیلش تنبلی ها و نخواستن هاست،نه عدم امکان ذاتی.
حالی پر از سراسیمگی
نوشته شده توسطیادگاری 22ام فروردین, 1394
بعضی حرف ها از جنس سکوتند،درونشان دلتنگی موج
می زند،دلت را می لرزاند،اشکت را جاری می کند،تو را
به فکر وا می دارد، مثل حرفهای کسی که دیگر نیست
اما هر چه گفت همه از روی دلسوزی بود،چون درد دین
داشت،چون دلش می سوخت برای آدم ها،دل نگران بود
و می خواست کاری کند.
روحش شاد استاد محمد جواد سیفی مازندرانی.
حرف هایش در گوش جانم می پیچد.خدایا کمک کن کاری
برای دینم انجام دهم.